رنگ خود خواهی...


تنهایی

 

سلام.

دوباره اومدم بنویسم،ولی از جی بنویسم ؟؟

از بی وفایی؟؟ازنامردی؟؟از خیانت؟؟

بی وفایی که رنجه...

نامردی که درده...

خیانت هم که؟عذابه!

چیشد که این سه تا رو با هم عملی کردی؟؟؟؟

نمیشد اهسته اهسته بری جلو ؟؟؟نمیشد کاری کنی در نبودت کمتر عذاب بکشم ؟؟؟کمتر درد بکشم ؟؟کمتر رنج بکشم؟؟

نمیشد ؟؟؟

رنگ خودخواهی رو صورتت نشسته بود ...به کسی اهمیت نمیدادی اخه !

من چقدر ساده ام مگه نه ؟؟؟؟

روزات اینقده تاریکن که خودتم گم کردی . باهام بد کردی اما من ...

ازت می خوام که برگردی ...

چه شبها با خودم گفتم یه روزی عاشقت میشه ،جوابم رو تو خوب دادی ، منو سوزوندی از ریشه ...

صدات هر دم تو گوش من می پیچه ، اخه یک روز تسکین دلم بود ...

همه رویای من تنها تو بودی ،میدونسنی دلم گیر دلت بود...

مگه تو عشق تو من کم گذاشتم ؟؟زدی زیر همه قول و قرارات ...

یکی جامو گرفته توی قلبت ...

نگو نه که دروغه همه حرفاااااات ...

همه حرفات دروغه...

همه حرفات دروغ از اب در اومد...

همه حرفات دروغ بود ...دروغ ...!

.

.

.

 

 



نظرات شما عزیزان:

Nadiya
ساعت22:47---13 بهمن 1396
بسیار زیباولی غمگین
مثل همیشه


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1396برچسب:,ساعت 22:22 توسط ااااااااا| |
قالب ساز وبلاگ پيچك دات نت